کارن در اوج شیطنت

کارن خان این روزا خیلی بلا شدی. نمیدونم چطوری میتونی به همه چی تا این حد توجه داشته باشی و همه چیزو مثل یه ضبط صوت ضبط کنی و موقع لازم ازش استفاده کنی. اما خلاصه موندم با این حاضر جوابیا چکار کنم. بعضی وقتا به جای اینکه عصبانی بشم بی اختیار خنده ام میگیره و تو با خنده من بدتر میشی. راستی جدیدا بعضی وقتا مامان و بابا و خاله و دایی رو با اسم صدا میزنی و به خاله آلیس گفتی من وقتی کوچیک بودم می گفتم خاله آلیس الان بزرگ شدم باید بگم آلیس. اما نمیدونم چه سریه که فقط بابا امید هنوز بابا امیده. وقتی هم بابا امید بهت گفته چرا نمیگی مامان الیزا گفتی چرا شما میگید الیزا. مامان منصوره هم که اصولا همیشه در حال تشویق توئه و میگه چکار دارین بچه مو بذارین بگه تورو خدا.

یه چیز دیگه: چند روز پیش از دست بابا نارحت بودی و داشتی با خودت غر میزدی می گفتی این آقا امید عصابمو خورد کرده. اینا رو مینویسم برات تا بعدا که خوندی یه ذره خجالت بکشی شیطون مامان.