کارن هیچی رو فراموش نمیکنه

سلام کارن خان. نمی دونم تو این حافظه عجیب و غریبو بخصوص در مورد تصاویر از کجا آوردی. پسرکم کافیه یه چیزی رو جایی ببینی تا برای همیشه تو ذهنت ثبت بشه. چند روز پیش یه تبلیغ ال جی رو توی روزنامه دیدی که تن یه مهره شطرنج لباس کردند. بلافاصله بهم میگی این همونه که توی شطرنج دایی علی تو کامپیوترش هست. پسر بلا تو چیزی رو فراموش نمی کنی و من از این این بابت خیلی خوشحالم. امیدوارم بتونی از این حافظه به خوبی استفاده کنی. چند روز پیش که خونه عمه سارا بودیم تو و باربد داشتین کارت کلمه های باربد رو نگاه می کردین. خاله هنگامه می گفت کارن خیلی باهوشه ولی از اون پسراست که نمیتونه یه جایی بشینه و چیزی یاد بگیره. من هم اینو حس کردم و یه کمی از این بابت نگرانم چون معمولا هوش زیاد پشتکار رو از بچه ها میگیره. امیدوارم در مورد تو اینطور نباشه.

پ.ن: دیروز به بابا امید گفتم اگه میشه بیا یه سالاد درست کن برای ناهار. بابا گفت صبر کن اخبار رو ببینم میام. بابا نشست اخبار رو دید وقتی تموم شد تو خیلی جدی گفتی پاشو دیگه. بابا گفت پاشم چکار کنم گفتی پاشو سالاد درست کن خوب. بابا کلی بهت خندیده میگه حواسش به همه حرفا هست. باید مواظب حرف زدنمون جلوی تو باشیم. چند روز پیشا هم با بابا امید غیبت یکی از همسایه ها کردیم و تو چند روز بعدش دقیقا همون کلمه ای رو که من درباره اون شخص گفته بودم به کار بردی. ای داد بیداد چکار کنم از دست تو پسر بلای مامان